دیگه داره خرداد هم تموم میشه چقدر زمان زود میگذرد انگار همین دیروز بود که سال 98 شروع شده بود ...
دیگه داره خرداد هم تموم میشه چقدر زمان زود میگذرد انگار همین دیروز بود که سال 98 شروع شده بود ...
دور روز پیش رفتم دانشگاه تا از یکی از اساتید درباره ثبت نام برای مصاحبه نظر بپرسم ... با برخورد جالبی از سوی ایشان مواجه شدم
آخرین پستی است که با این عنوان تکراری می نویسم... تا قبل از این که بخواهم وبلاگی داشته باشم گمان می کردم که نوشتن آسان است اما الان فکر می کنم که برخلاف تصوراتم خیلی هم می تواند سخت باشد...
تا وقتی
به این فکر چسبیدهاید که
دلیل خوب زندگی نکردنتان،
بیرون از وجودتان است،
هیچ تغییر مثبتی رخ نمیدهد.
تنها و تنها
خودِ شما
مسئول جنبههای قطعیِ موقعیتِ زندگیِ
خود هستید
و فقط و فقط خودتان
قدرت تغییر آن را دارید.
برای فرار از بیکاری و استرس های همراه با آن انواع و اقسام مطالب را در سایت ها زیر رو رو کردم تا به مطلب جالبی برخوردم قانون جذب شغل ... مطلب جالبی بود و راستش هر چه سعی کردم که تا آخر مطالعه اش کنم حوصله نداشتم ... چند سطری خواندم اما به نظرم زیاد منطقی نمی آمد؛ ناگفته نماند که به انرژی مثبت و این مطالب روانشناسی علاقه دارم و تاحدی نیز قبولشان دارم اما به نظرم به این راحتی ها هم نیست ....
عاشق خدا باش و هر لحظه با او سخن بگو
همانطور كه با يك دوست صميمي سخن مي گويي
او همواره عاشق توست و تو را مي شنود
و هر آنچه را که نیاز داری، به تو خواهد بخشید …
اعمال خود را به او هديه کن
نام او را بر قلب و ذهن و زبانت جاري كن
و پیوسته به او عشق بورز
و برای او زندگی کن …
اينها پيوند تو را با او عميق تَر مي كند.
خدا همواره مهربان و بخشاینده است
و هرگز تو را، رها نكرده و تنها نخواهد گذاشت …
سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند
که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت به رقص درآیی
قصه عشق “انسان” بودن ماست . . .
در پست های قبل به این نکته زیاد اشاره کرده ام، بیکاری! این که تا چه حد تجربیات من می تواند در زمینه جستجوی کار درست باشد نمی دانم، اما خب دوست داشتم که در این زمینه صحبت را آغاز کنم؛ گذشته از کارهای دولتی که به سختی می توان به آن ها دست یافت مراجعه به مراکز کاریابی هم می تواند برای کسانی که جویای کارند مناسب به نظر آید ولی مشکل اینجاست که به هر کارفرمایی که مراجعه می کنی از تو سابقه کاری می خواهد و نمی دانم که این سابقه کار باید از کجا آورده شود!!!!!!!!
نتایج انتخاب رشته دکتری آزاد دیروز اعلام شد ... من هم برای دیدن نتایج به سایت سر زدم و در کمال ناباوری دیدم که چند جا برای مصاحبه دعوت شده ام ... البته امسال به نسبت پارسال فکر کنم تراز دانشگاه یکم پایین امده باشد ... خیلی ها هم دعوت به مصاحبه شده اند!!!
مرددم که برای هزینه مصاحبه اش پول واریز کنم یا نه با وجود آمار بالای بیکاری حتی در این مقطع هم نمی شود زیاد ریسک کرد، شهریه سرسام آور و آخرش باز هم بیکار ماندن ... به هر حال از دیروز تا کنون فکر مرا مشغول به خودش کرده است ... راستش هم بسیار خوشحال هستم و هم بسیار ناراحت به این دلیل که با این شهریه ها باید شاغل باشی!!!
بند "پ" چیزی که برای استخدام شدن نیاز زیادی به آن پیدا می کنی، از میان دوستان دانشگاه زمانی که تازه فارغ التحصیل شده بودیم تنها یک نفر موفق شد سرکار برود که آن هم از طریق یکی از آشنایان، آن روزها زیاد به این که باید برای کار حتماً کسی باشد که از طریق او وارد یک کار درست و حسابی شوی اعتقاد زیادی نداشتم آخر آن موقع وضعیت این طوری بود تازه شرایط در حال عوض شدن است فکر می کنم کمی اوضاع استخدامی ها عوض شده باشد اما تا حدودی ... در جامعه ما امنیت شغلی تقریباً برای هیچ رشته ای وجود ندارد، مثلاً تا یک رشته ای از نظر کاری آینده دار به نظر می رسد اینقدر متقاضی پیدا می کند که تا می آیی به خودت بجنبی می بنینی که اشباع شده است و فقط برای همان چند سال است که متقاضی دارد... اما با وجود تمام این تفاسیر با بند "پ" و یا استعداد خارق العاده ذاتی و البته تلاش و کوشش فراوان هم که شده باید یک کار مناسب دست و پا کنی! زیاد سرتان را به درد نمی آورم اما مشکل دیگری که خانوم ها در کشور ما با آن مواجه هستند این است که برای کار همیشه در اولویت دوم قرار دارند و شاید این طرز فکر وجود دارد که نیاز چندانی به یک شغل مناسب و درخور ندارند و آمارها هم بیکاری بیشتر خانم های تحصیل کرده را تایید می کند.
امروز نسبت به روزهای قبل احساس بهتری دارم شاید به خاطر این باشد که شروع به نوشتن کرده ام، خوب لازم دیدم در مورد خودم بیشتر بنویسم، از سالی که درسم تمام شده در آزمون های زیادی شرکت کرده ام، اولش زیاد جدی نمی گرفتم و نمی خواندم حالاهم با وجود این که سال های زیادی از آن میگذرد نتوانستم از این طریق شغل مناسبی پیدا کنم، راستش در زمینه های دیگه مثلاً درس خواندن یا چیزهای دیگر اینقدر برایم سخت نبوده و می شود گفت تقریباً آدم با هوشی هستم. گذشته از این که کار می تواند موقعیت های زیادی را برای آدم فراهم کند باعث می شود که از یک جا نشستن هم خلاص شوی. در زمینه جستجو برای پیدا کردن کار بعداً بیشتر می نویسم.
بعد از کلی درس خواندن آن هم در شرایط سخت برای همسن و سالهای من با مشکل بدتری به نام بیکاری روبرو شده ایم که تا امروزم گریبانگیرمان شده است البته بیکار بیکار که نه ولی با شغل هایی که درآمد نامناسب و خیلی کمی دارند مثل تایپ و ترجمه و ... که بعد از حداقل ده سال کار بازهم هیچ به هیچ، راستش فکر می کردم که این مشکل خودم تنها باشد که با مدرک دانشگاهی بالا دست به این کارها می زنم اما با جستجو در اینترنت متوجه شدم که این مشکل خیلی های دیگر هم هست! نمی دانم شاید دنبال کار دولتی گشتن دیگر برای ما بی فایده باشد و حتی صحبت کردن درباره اش بی نتیجه باشد، اما به نظرم با توجه به شرایط فعلی جامعه بیکار ماندن هم جایز نباشد!
سلام، سال ها پیش در بلاگفا یک وبلاگ درست کردم، اما هیچ مطلبی در آن ننوشتم و تقریباً همان طور بی استفاده ماند حتی اسمش یادم نمی آید، از سر بیکاری و گشتن در وبلاگ های مختلف دوباره به سرم زد که یک وبلاگ درست کنم، ممنون از حضورتان.